در جاده پررفت وآمد غم واندوه از مسیر منحرف
شدم وبه ته دره تنهایی سقوط كردم مرا به مطب عشق تو آوردند وتو طبیب دل شكسته من شدی
،تو چون پرستاری شبانه روز مرا تیماركردی ،داروهای امید وآرزو را برای من تجویز كردی
وبه پیكر نحیف وزخم خورده من جانی دوباره بخشیدی، تو با عشق پاك خودت مرا دوباره به
زندگی برگرداندی وخون تازه عشق را در رگهای سرد ویخزده من به جریان انداختی ،تو قلب
مرا از توقفگاه ناامیدی ها بیرون كشیدی وبا جرقه عشقت آنرا دوباره به تپش وادار كردی،تو
مرا با خورشید گرمابخش عشق آشنا كردی وتمام وجودم را پر نور وگرمای مهرخود کردی
نوشته: رضا سرشار
نظرات شما عزیزان: