(پاسخی به نوشته های معاندان طريقت نقشبندي در فضای مجازی)
اخيراً در برخي از سايتهاي عامهپسند،بخشهايي تحت عناوين «فرقه شناسي» و«شناخت فرق ضاله» پديد آمده، گردانندگان اين سايتها غالبا بدون هيچگونه شناختي از فرق مختلف عرفاني و غير عرفاني به نقد فرقهها ميپردازند، بيشتر مطالب آنها تكراري و التقاطي و مأخوذ از سايتهاي مختلف و بدون سند و مأخذ و غير قابل استناد است؛ گرچه معرفي طرايق و فرقههاي مختلف به مردم و شناساندن آنها و تذكّر دادن در باب فرق ضاله و منحرف، كار پسنديدهاي است، اما اين كار زماني سودمند خواهد بود كه به گروهي از نويسندگان و محقّقان خبره و مطلع و منصف سپرده شود، كساني كه توانايي جدا كردن سره از ناسره و حق از باطل را داشته باشند و با رعايت تمام اسلوبهاي علمي و روشهاي تحقيق و نقد و به دور از اهداف و اغراض شخصي به نوشتن و بيان حقايق بپردازند، كاري كه انجام گرفتن آن در محيط كنوني ما ـ مع الأسف ـ بعيد به نظر ميرسد.
آنچه مرا بر آن داشت كه در چهارمين سالگرد تأسيس وبلاگ نقشبنديه به نوشتن اين يادداشت كوتاه بپردازم نوشتههاي مغرضانهاي بود كه دربرخي از اين سايتها دربارۀ طريقت نقشبنديه آمده است؛ لازم ديدم به نوشتنِ پاسخي كوتاه بپردازم، اگرچه طريقت نقشبندي آنچنان استوار و محكم بنياد است كه هيچگاه از اين گونه نسبتهاي ناروا و سنگ اندازيهاي معاندان، زيان نميبيند اما اينها ممكن است«خاطرِ سادهدلی را پی کند» و همين، نوشتن پاسخ را ضرورت ميبخشد.
در يكي از اين سايتها، فردي بياطّلاع ـ و به احتمال زياد، مغرض ـ در مطلبي تحت عنوان «فرقه ضاله نقشبندیه»(!) دربارۀ اين طريقت نوشته است: « از نشانه های این فرقه، گیسوی بلند است که آن را سنّت رسول الله می دانند. آنان با شارب (سبیل)، بسیار مخالف هستند و امام علی (علیه السلام) را کرم الله وجهه می گویند؛ چون هرگز بت پرستی نکرد. بسیاری از مشایخ نقشبندیه ایران و دیگر فرقه های صوفیه، از علوم اسلامی بی بهره اند، در اين فرقه کارهای خارق العاده از جمله خوردن مهتابی و سیخ زدن به بدن و ریاضت های طولانی رواج دارد».
در پاسخ به اين نوشته متذكّر ميشوم : اوّلاً: طريقت نقشبندي، طريقتي است كه بر مبناي پيروي دقيق از شريعت و سنّت بنياد گذاشته شده و بنابراين گذاشتن گيسو و انجام دادن هركار ديگري در اين طريقت بايد بر مبناي سنّت و روش رسول اكرم(ص) باشد، پيروان اين طريقت فقط ميتوانند به اندازهاي كه در سنّت آمده گيسو بگذارند ـ و اين، البته واجب هم نيست ـ و گذاشتن گيسوي دراز(بيشتر از آنچه در سنّت هست) در اين طريقت منع شده و جايز نيست. وجه مخالفت نقشبنديان با شارب(سبيل) هم، به نهي شريعت از گذاشتن شارب زياد باز ميگردد و گذاشتن شارب در حدّ معمول و شرعي اشكالي ندارد.
ثانياً: گفتن جمله«كرم الله وجهه» پس از اسم حضرت علي(رض) نيز اختصاص به نقشبنديان ندارد و نشانۀ آنان نيست، نقشبنديان سنّي هستند و بيشتر سنّيان گاهي ـ نه هميشه ـ پس از آوردن اسم حضرت علي(رض)، اين جمله را بر زبان ميآورند.
اين فرد،در ادامه گفته است: «بسیاری از مشایخ نقشبندیه ایران و دیگر فرقه های صوفیه، از علوم اسلامی بی بهره اند(!)». همين سخن و جملهاي كه پس از آن آمده:« در اين فرقه کارهای خارق العاده از جمله خوردن مهتابی و سیخ زدن به بدن و ریاضت های طولانی رواج دارد» پرده از بياطّلاعي و غرض ورزي نويسندۀ آن برميدارد چرا كه دوست و دشمن ميداند كه طريقت نقشبندي، قرنهاست كه به طريقت علما شهرت يافته و تقريبا تمام مشايخ اين طريقت، عالم و فقيه بودهاند، حتّی برخي از آنان مانند«مولانا عبدالرّحمن جامي» و « ضياءالدّين ابوالبهاء مولانا خالد شهرزوري» شهرت و آوازۀ دانشمنديشان آفاق را درنورديده است. آثار و مكتوبات برجامانده از ديگر مشايخ اين طريقت ـ حتّی مشايخ متأخّر ـ نيز حكايت از بلندي مرتبۀ علمي اين بزرگان دارد؛ انجام اعمالي هم (مانند سيخ زدن و...)كه در بالا آمده، به هيچ وجه در اين طريقت وجود ندارد؛ مشايخ نقشبندي انجام دادن اين اعمال را زيان رساندن به بدن و خلاف شريعت ميدانند و همواره از آن نهي كردهاند. همچنين در طريقت نقشبندي رياضتهاي طولاني و خلوت نشيني وجود ندارد و بنيانگذاران اين طريقت با وضع اصولي مانند: خلوت در انجمن، (كه بدان معناست كه سالك به جاي دوري گزيدن از مردم و خلوت نشيني، در ميان آنان باشد و در باطن با خدا؛ مانند پيامبر(ص) در انجمنها با خداي خويش خلوت كند) سالكان را از گوشهنشيني باز ميداشتند. شيخ جامي در اين باره گفته است:
نقشبنديه عجب قافـلـه سـالارانـنـد!
كه برند از ره پنهان به حـرم قافله را
از دل سـالك ره، جاذبۀ صحبـتـشان
ميبرد وسوسۀ خلوت و فكر چله را ...
در پايان، بخشهايي از مطالبي را كه پيشتر در وبلاگ آمده، نقل ميكنم و همين، حق جويان را كفايت ميكند ـ والله الموفِّق:
تصوف نقشبندی، سنّتی و معتدل و میانهرو است. پیروی از سنّت و حفظ آداب شریعت و دوری از بدعت، اساس این طریقت است. در آن نه خلوت است و نه عزلت و نه ذكر جهر و نه سماع و ... آنچه در تعالیم نقشبندی بیش از همه تكرار شده است، یكی اتبّاع سنّت است و حفظ شریعت و دیگر توجّه به حقّ است و نفی خواطر.
دو پیشوای بزرگ طریقت « خواجه عبدالخالق غجدوانی و خلفش بهاءالدّین نقشبند، به حقیقت مصلحان تصوف اسلامی بودند. مكتب آنان اعتراضی بود به تصوفی كه دستگاهی شده یود و بیش از آنكه به اصل و معنای عرفان بپردازد به ظواهر و رسوم میپرداخت. اعتراضی بود به صوفیان خانقاهی چله نشینِ خلوتگزینِ بیكاره و درویشانِ قلندروش یاوهگرد. مكتبِ نقشبندی آن گونه مراتب شیخی و مرشدی را كه جز نام و مقام چیزی در درون نداشت و از حقیقت ارشاد و تصوف دور شده بود و پوست بیمغزی را میمانست، رد میكرد. خواجه عبدالخالق میگفت: « درِ شیخی را دربند و درِ یاری را بگشای » و بهاءالدّین صوفیانی را كه پای همتشان به قید «سلسله» بود به سخره میگرفت، و «سلسلهها» و «كرسینامه» هایی را كه صوفیان دستگاهی ـ درست یا نادرست ـ از برای خود ساخته بودند، و بدان مفاخرت میكردند، بیارج میشمرد. میگفت: در راه تهذیب و كمال آدمی از سلسله كاری بر نیاید، از خود باید طلبید و در خود باید جست. وقتی، یكی از او پرسید: « سلسلۀ شما به كجا میرسد؟ تبسم كردند و گفتند: از سلسله كسی به جایی نمیرسد».
مكتب نقشبندی، چله نشینی و خلوتگزینی و پرسه و سیر و تكدّی را با شعار« خلوت در انجمن و سفر در وطن» طرد كرد. صوفی نقشبندی باید به ظاهر با خلق باشد و به باطن با حق، با مردم درآمیزد و از بیكارگی و یاوگی بپرهیزد. سخن عبدالخالق غجدوانی است كه: « درِ خلوت را در بند و در صحبت را گشای ». ...
نظرات شما عزیزان: